از آداب ذبح این است که کارد مورد استفاده را حتماً تیز کنند تا حیوان زجر نکشد. همه از کارد توقع بریدن دارند. هیچ کس از کارد برای ناز و نوازش استفاده نمیکند. خداوند ویژگی بریدن را در کارد قرار داده است. اگر کارد نبرد، کارد نیست. یا آن را دور میاندازند و یا این که تیزش میکنند. هر کس میخواهد کارد بخرد، تیزی آن را امتحان میکند. کاردی که کند است، مشتری ندارد.
امّا من کاردی تیزی را سراغ دارم، با این که برای ذبح آمادهترش کردند، باز نبرید. شاید بگویید حتماً خوب تیز نشده بود. اما این طور نیست.
جریان به این صورت است که قرار شد یک پدری را خداوند امتحان کند. به او دستور داد فرزندش را قربانی کند. پدر، پسرش را در جریان گذاشت. پسر که فرزند راستین این پدر بود، اعلام آمادگی کرد. روز موعود فرا زسید. پدر، پسر را به قربانگاه برد. کارد را تیز کرد و بر گلوی فرزند کشید. اما کارد نبرید. دوباره کشید؛ اما این دفعه با قدرت و شدّت بیشتر؛ ولی کارد باز هم نبرید. دوباره آن را تیز کرد. امّا کارد حتّی جا هم بر گلوی فرزند نگذاشت ...
بله، خداوندی که بریدن را در ذات کارد گذاشته بود، حالا نمیخواست این کارد ببرد. بریدن را از آن گرفته بود. این کارد نه تنها دیگر حق نداشت ببرد، بلکه حتّی اجازه نداشت روی گلو جا بیندازد. آن قادر متعال بر مخلوقاتش احاطه دارد. هر آفریدهای در محدودهی قدرت اوست.
برای ما که به قدرت خدا اعتقاد داریم، غیبت امام عصر ارواحنافداه هر چه به درازا بکشد، ذرّهای از یقینمان به وجود آن حضرت را کم نمیکند. ایمان ما به حجّت خدا وابسته به طول عمر آن حضرت نیست.
پدیدآورندهی هر آنچه در آسمانها و زمین است، تنها آن خالق تواناست. او هر چیزی را به قدر و اندازهای خاص آفریده است. عمر انسانها نیز به دست اوست و هر کس را به اندازهای خاص حیات میدهد. تنها کسی که میتواند این اندازهها را تغییر دهد، فقط اوست. آیا او نمیتواند آن چنان عمر انسانی را طولانی کند، که سابقهی قبلی نداشته باشد؟
اوست که به هر چیزی خصوصیّات خاصّی ادا کرده است. آیا فکر میکنید که دست خداوند توانا در تغییر این خصوصیّات بسته است؟ آیا قدرت قادر متعال تمام شده و عاجز از دخل و تصرّف در این ویژگیها است؟
مثالی میزنم. شما از آتش چه توقّعی دارید؟ آیا آتش غیر از سوزاندن، ویژگی دیگری هم دارد؟ کدام آتش را دیدهاید که نسوزاند؟ این خصوصیّت را چه کسی به آتش داده است؟ آن که سوزاندن را در ذات آتش قرار داده، هر وقت هم اراده کند، سوزش آن را میگیرد. نمرودیان برای حضرت ابراهیم خلیل الرّحمان چنان آتشی برافروختند که از شدّت گرما و سوزش آن، حتّی قادر نبودند به آن نزدیک شوند تا ابراهیم را در آن اندازند. لذا او را با منجنیق به آتش انداختند. امّا آن توانای بیهمتایی که سوزش را به آتش داده است، نه تنها حرارت را از آن گرفت، بلکه سرمای روحنوازی به آن عطا کرد و از خلیلش پذیرایی شایانی کرد.
اگر قرآن را باز کنید و سورهی بیست و یکم، سورهی انبیاء را بیاوریم، در آیهی 69 چنین میخوانیم:
قُلنا یا نارُ کونی بَرداً وَ سَلاماً علی إبراهیمَ
گفتیم ای آتش آن چنان بر ابراهیم سرد شو که سلامتی را برایش به ارمغان آوری.
آیا آن قادر بیهمتا، نمیتواند به جسم انسانی که در میان ما به طور متوسّط کمتر از صد سال عمر کند، فرمان دهد که هزاران سال بماند و نه تنها نمیرد بلکه حتّی پیری هم در آن راه نیابد؟
شهادت مولای جوانمردان، مولای امیرالمؤمنین علیهالسلام بر فرزند عزیزشان، آن تک سوار وادی نور تسلیت باد!
ای آقای عزادار، سرتان سلامت باد! ما را هم در این غم جانکاه شریک بدانید.
مولا جان، ما که در این شبهای قدر هر گاه دست نیازمان را به سوی آن خالق متعال دراز میکنیم، اوّل با اشک اندوه و حسرتمان از خدا ظهور شما را خواستاریم.
ای آقای مهربان،در این شبها، ما را از دعا فراموش ....
مولا جان ببخش! کی بوده که ما را فراموش کرده باشید.
مولا جان ما سراسر نیاز و احتیاج به بخشش شماییم، ما گدای آن دعاهای مستجاب شماییم.
مولا جان از خدای قادرمان بخواه که در این شب های تقدیر، جز نوکری و خدمتگزاری آستان خودتان را نصیبمان نفرماید که خودتان می دانید این بالاترین آرزوی ماست.
اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج!
تلویزیون نگاه میکردم. برنامهی شبهای رمضان بود که از شبکهی تهران پخش میشد. موقع حراج سینیهای زولبیا بامیا، آقای نیّری، رئیس کمیتهی امداد از وارد شدند. مجری ورود ایشان را اعلام کرد و گفت:
«عیالوارترین مرد ایران از راه رسیدند. ایشان پدر تمام یتیمان و از کار افتادگان و خانوادههای بیسرپرست هستند!»
اشک در چشمانم جمع شد. گفتم مولا جون خیلی غریبی!
آقا جون، ما هنوز نفهمیدهایم که عیالوارترین مرد روی زمین کیست؛
آقا جون، ما رو ببخش که هنوز لطف پدری تو را احساس نکردهایم؛
آقا جون، ما رو عفو کن که دیگران را میبینیم و هنوز چشممون رو باز نکردهایم تا سایهی گستردهی رحمتت رو بر سرمون ببینیم.
آقا جون، در غریبی شما همین بس که چشممون را بر جایگاه شما در زندگیمان بستهایم؛
آقا جون، تو کریم من اولاد الکرام هستی؛ لطف شما بر ما مدام است، همان گونه که ضربان قلب ما مدام میزند.
آقا جون،قلب ما میزنه؛ اگر چه ما متوجّه اون نباشیم؛ مهروبونی شما هم عالم رو فرا گرفته، اگر چه ما نبینیم و یا خودمون رو به ندیدن بزنیم.
آقا جون، چه قدر بدبختی بزرگی است که انسان متوجّه نشه که یتیمه، و گرد یتیمی رو بر سر خودش نبینه.
آقا جون دوسِت داریم، اگه یاریمون نکنی، حالا حالاها تو این جهل و غفلتمون دست و پا میزنیم.
بابای مهربون و بزرگوارم، نمیگم لطفت رو از ما دریغ نکن، که لطف شما رو تو لحظه لحظهی زندگیمون میبینیم؛ میگم بازم با عنایت و نظر شماست که میتونیم چشممون رو به وضعیّت یتیمی خودمون باز کنیم.
آقای من، چه قدر پدر ارجمندتان دقیق فرمودند که:
«سختتر از یتیمی کسی که از پدر و مادر خویش جدا افتاده، یتیمی آن کسی است که از امام خویش دور مانده است.»
سلام بر رمضان، ماه پاک کردن نفس، ماه ضیافت الاهی.
سلام بر رمضان، ماه شبهای قدر.
سلام بر رمضان، ماه صاحب شب قدر، ماه صاحب الزّمان.
خدایا در این ماه توفیقمان بده تا در این ماه رنگ و بوی مولایمان امام زمان را بگیریم.
خدایا در این ماه یاریمان کن تا زندگیمان را چنان بسازیم که لبخند را بر لبهای مبارک آقایمان بنشاند.
خدایا این ماه را بهانهی مغفرت بندگانت قرار دادهای. پس گناهانمان را بیامرز.
خدایا در این ماه چشمی به ما عطا کن، که لیاقت دیدن روی دلارای یوسف زهرا را داشته باشد.
خدایا در این ماه گوشی به ما عطا کن، که شایستگی شنیدن ندای حجّتت را داشته باشد.
خدایا یاریمان نما تا زندگی خود را آن گونه بسازیم که مایهی روشنی چشم ولی نعمتمان باشیم.
خدایا آقایمان را برسان تا فرصتی یابیم که خود را فدای او سازیم.
خدایا ما سرورمان، حجّت خدا، حضرت صاحب الزّمان را با هیچ چیز عوض نمیکنیم.
خدایا برای نجات ما که نه، برای رهایی او از زندان غیبت، اجازهی ظهورش را صادر فرما.
خدایا آیا زنده هستیم که گرد وجود نورانی ولیّّت حلقه زنیم و حمد و سپاس تو را بر زبان برانیم.
خدایا ما هرگز از رحمت و لطف و کرم تو مأیوس نمیشویم.
خدایا به حقّ حبیبت، رسول خدا، چشمانمان را به جمال وارث سنّت او روشن فرما.
سلام بر وارث علوم نبوی
سلام بر صاحب سنّت نبوی
سلام بر احیاگر علوم دین
سلام بر مولایم، آن که رحمتی است الاهی برای عالمیان
السّلام علی محیی معالم الدین و أهله
ای زندهکنندهی سنّت نبوی،
تا زندهایم در انتظارت میمانیم،