از میز نمایشگاه، کتاب «آشتی با امام عصر علیهالسلام» رو بر داشتم. توی یکی از غرفهها خیلی از این کتاب تعریف کرده بودند. من هم میخواستم ببینم برای چی از این کتاب این قدر تعریف کردند و این آقای دکتر علی هراتیان چی نوشته.
«آغاز کلام» رو بسیار قشنگ آغاز کرده بود. صحبت یه دوست بود و یه وفاداری باورنکردنی. بیایید با هم این قسمت رو بخونیم و از داشتن مولایی با این مرام لذّت ببریم و سجدهی شکر به جا بگذاریم:
«الحَمدُ لَلّهِ الّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنّا لِنَهتَدِیَ لَولا أن هَدانَا اللهُ»
اگر تمام عالم را جست و جو کنی، دوستی همچون امام عصر علیهالسلام را نمییابی که:
هر چند به یادش نباشی، تو را از یاد نبرد؛
هر چند او را رها کنی، تو را رها نکند؛
هر چند بر او جفا کنی، از عطا دریغ نورزد؛
هر چند در حقّش دعا نکنی، به درگاه خداوند برایت دعا کند؛
هر چند از او گریزان باشی، از تو روی بر نگرداند؛
هر چند موجبات رنجش او را فراهم کنی، رنجوری تو را برنتابد؛
هر چند به او سربلندی نیفزایی، او سبب افتخار و بزرگی تو باشد؛
اگر از حال او بیخبر باشی، از احوال تو بیخبر نماند؛
اگر تو حضور او را درک نکنی، همیشه و هر جا همراه تو باشد؛
اگر از ارتباط با وی خودداری کنی، خود به تو پیغام دهد؛
اگر از او دفاع نکنی، تو را بیپناه مگذارد؛
اگر هزاران مرتبه قلبش را شکسته باشی، باز عذرت را بپذیرد؛
اگر بارها زیاد نقض میثاق کرده باشی، راه بازگشت به سویت نبندد؛
اگر تو او را دوست نداری، او تو را دوست داشته باشد؛
اگر تو امانتداری شایسته برایش نباشی، او امین و رازنگهدار تو باشد؛
اگر تو او را یاری نرسانی، او پشتیبان و یاور تو باشد؛
اگر کوچکترین خدمتت را به رخش کشی، بزرگترین لطفش را به رویت نیاورد؛
اگر تو حریمش را پاس نداشتی، او تو را حمایت و محافظت کند؛
اگر تو او را طرد کنی، او کهف حصین و پناهگاه امن تو باشد؛
اگر سهم او را از مالت نپردازی، باز هم روزی خویش را مدیون او باشی؛
اگر تو فرزندی خطاکار و سر به هوا گشتی، او پدری بزرگوار و شفیق باقی بماند؛
اگر تو حقّ برادریاش را ادا نکردی، او همچنان برادری مهربان برای تو باشد؛
اگر تو او را در سختیها تنها گذاشتی، او در تنگناها و شداید، رهاییبخش تو باشد؛
... و اینها همه در حالی است که هیچ نیازی به تو ندارد و به عکس، تو سراپا نیاز و احتیاج به اویی!